مقدمه: در اثر سرایت تحولات اجتماعی جهان غرب به جهان اسلام و تحولاتی که از حدود صد و پنجاه سال قبل در جهان اسلام پدید آمد به خصوص انقلاب مشروطه ایران و تاسیس مراکز قانون گذاری و وضع قوانین عرفی و اصطکاک بعضی از آن قوانین با احکام اسلام، بحث ها و سؤالات و نظریات گوناگونی در جهت رفع این اصطکاک مطرح شده. هر چند بخشی از این بحثها جنبه سیاسی داشته و توام با آمیزشهایی از فریبکاری و سیاسیکاری بوده و بخشی دیگر از روی تعصب و تقلید و برای حفظ امتیازات و منافع صنفی بوده، ولی کسانی هم به طور جدی و عالمانه در صدد رفع این تعارض برآمدهاند. که در اثر آن عناوینی مانند اجتهاد زنده، اجتهاد پویا، اجتهاد برتر یا اجتهاد با حذف شرائط زمانی و مکانی و استخراج روح و عصاره احکام اسلام در ادبیات مذهبی وارد شده.
در این مقاله به تعدادی از عناصر مربوط به این مبحث که نفیا یا اثباتا دخالت در آن دارند به طور اختصار اشاره میشود که به زمینه و شرائط و مشکلات آن بیشتر توجه شود: ۱- فضای سنتی مسلط بر حوزهها. ۲- این بحث مربوط به چه بخشی از احکام است. ۳- آیادر شرائط اقتصادی عصر حاضر امکان اجتناب از ربا وجود دارد.۴- نگاهی به احکام خانواده. ۵- نگاهی به آزادیهای فردی در قدیم و در عصر حاضر. ۶- نگاهی به آزادیهای سیاسی در قدیم و در عصر حاضر. ۷- نگاهی به شرائطی که احکام نجاست و طهارت در آن وضع شد. ۸- آیا علوم دینی هم مانند سایر علوم تکامل پذیر است؟ ۹- تکامل در علوم بشری. ۱۰- تکامل در ادیان.۱۱- محدودیت تکامل در علوم دینی حوزهوی. ۱۲- علت این امر چیست؟ ۱۳- سرایت تقدیس علوم دینی به علوم بشری متداول در حوزهها.
فضای سنتی مسلط بر حوزه ها
آیا احکام استخراج شده از فقه موجود، در شرائط اجتماعی حاضر قابل تطبیق و اجرا ست؟ و اگر نباشد آیا شرایط و فضای لازم برای فقهایی که بخواهند عصاره و روح احکام اسلام را با صرف نظر از شرائط زمانی و مکانی گذشته، از فقه موجود که برحسب شرائط قرون گذشته تنظم یافته، استخراج نمایند، وجود دارد؟ و آیا بافت فعلی حوزهها سد راه چنین فقهایی نخواهد شد؟ و اگر پاسخ این سه سؤال منفی باشد بحث در باره حکومت اسلامی به چه معنی است، و چه کار باید کرد؟ و صرف نظر از مسائل حکومتی مسلمانانی که بخواهند به وظیفه دینی خود عمل نمایند باید به کجا مراجعه نمایند؟
این بحث مربوط به چه بخشی از احکام است؟
معلوم باد که منظور از احکام اسلام در این سؤالات احکام مربوط به عبادات نیست چون این گونه احکام معمولا واسته به شرائط زمانی و مکانی نیستند که بر حسب تحولات اجتماعی تغییر یابند بلکه منظور احکام مدنی است که در جهت اداره امور خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی جامعه اسلامی وضع شده است.
البته ممکن است نسبت به بعضی احکام که در حکم مقدمات نماز است و در صحت عبادات دخالت دارند مانند احکام نجاسات و طهارت، بعضی از این سؤالات مطرح باشد. چون بعضی از این گونه احکام مربوط به بهداشت و نظافت است که شرائط و وسائل و امکانات آن در عصر حاضر به کلی دگرگون شده و شرائط و اوضاع سابق در زمان حاضر وجود ندارد مگر در جاهای بسیار دور افتاده در افریقا و امثال آن.
و باز معلوم باد که منظور از این سؤالات بحث در باره سند مشروعیت حکومت فقها نیست که آیا ولایت فقیه است یا چیز دیگر، یا اینکه حکومت آنها اساسا سند و مشروعیتی ندارد؟ حتی این سؤالات مبتنی بر این هم نیست که اساسا حکومت جزئی از دستورات اسلام باشد. چون حتی بنا بر قول کسانی که حکومت را جزئی از اسلام نمیدانند و حکومت حضرت رسول(ص) را هم یک حکومت عقلائی و عرفی میدانند که مستند به رأی و خواسته مسلمین بوده نه مستند به دستور خاصی از جانب خدا، نیز همین سؤالات مطرح است. چون بنا بر این فرض هم، شک و تردیدی وجود ندارد که اسلام مضافا بر احکام عبادی برای اداره امور خانوادگی و اجتماعی احکامی وضع کرده و با تأکید خواستار اجرا و تطبیق آنها شده و سؤال ما این است که این گونه احکام در عصر حاضر چگونه باید اجرا شود؟ و آیا اجتهادی که بتواند از خصوصیات و شرائط زمانی و مکانی آن عصر صرف نظر کرده و روح وعصاره آن احکام را به طور متناسب با شرائط عصر حاضر استخراج نماید وجود دارد؟ و اگر وجود دارد پذیرفته میشود یاخیر؟
و باز معلوم باد که منظور از این سؤالات زیر سؤال بردن جمهوری اسلامی و یا حکومت اسلامی به سبک دیگری نیست چون این سؤالات در حکومتهائی مانند حکومت عربستان سعودی که مدعی اجرای احکام اسلامی است نیز مطرح است با اینکه حکومت آنها سلطنتی است و خود هم مدعی این نستند که ساختار حکومتشان اسلامی است و در صدد اثبات این هم نیستند که ساختار حکومتشان مشروعیت دارد یا ندارد.
مضافا بر اینکه بعضی از این احکام جنبه حکومتی ندارد بلکه جنبه شخصی و خانوادگی دارد و مورد ابتلای مسلمین مقیم در کشورهای غیر اسلامی نیز میباشد. و آنها هم در عمل به احکام اسلام بر حسب فقه موجود، با مشکل مواجه اند.
آیا در شرائط اقتصادی عصر حاضر امکان اجتناب از ربا وجود دارد؟
ربا در قران کریم با صراحت و تأکید شدید مورد تحریم و نکوهش قرار گرفته و حرمت اصل آن به طور اجمال از ضروریات اسلام است که با هیچ اجتهادی قابل تردید و تأویل نیست. و از طرفی در عصر حاضر همه فعالیتهای اقتصادی و همه داد و ستدها اعم از کلی و جزئی به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق بانک انجام میشود و بدون پرداخت و دریافت از بانک هیچ معاملهای که یک طرف آن اسکناس باشد امکان پذیر نیست.
و از طرف دیگر شالوده و اساس بانک مبتنی بر ربا است و ادعای بعضی بانکهای خصوصی که از معامله ربوی خود داری میکنند امری است ظاهری چون آنها هم با مجوز و نظارت بانک مرکزی و با داد وستد با بانکهای دیگر کار میکنند. و مضافا بر این، همه اسکناسها توسط بانک مرکزی چاپ و از طریق بانکهای مربوطه توزیع میشود. لازمه این جریان این است که هیچ بانکی نتواند سرمایه خود را جدای از سرمایه سایر بانکها نگهداری نماید. بنا براین دارائیهای نقدی بانکها و اشخاص و دولت باهم مخلوط است و فقط میزان اعتبار دارائی هر کدام آنها محفوظ میماند. و در این صورت اجتناب از پول ربوی به هیچ وجه مقدور نیست.
جهت توضیح بیشتر این مشکل به چند فتوا در باره بانک که در صفحه ۵۷۸ توضیح المسائل آیت الله سیستانی چاپ بیست و پنجم آمده دقت فرمائید:
مسئله ۵- سپرده گذاری در بانکهای دولتی- به معنای قرض دادن به آنها- با شرط گرفتن سود جایز نیست و آن سود ربا است. بلکه دادن مال به این بانکها هر چند بدون دریافت سود باشد، شرعا به منزله اتلاف مال است، زیرا آنچه را بعدا از بانک باز پس میگیرند، مال بانک نیست، بلکه از اموال مجهول المالک است. بنا بر این سپردن درآمدها و فائدههایی که شخص در طول سال بدست میآورد، در بانکهای دولتی، بدون پرداخت خمس آن مشکل است، زیرا او اجازه صرف این اموال را برای مؤونه خود دارد و به اتلاف آن مجاز نیست و اگر آن را اتلاف کند، ضامن خمس برای صاحبان آن میشود.
مسئله ۶- در سپرده گذاری- در مواردی که گذشت- میان سپرده ثابت- که مدت دار است و بانک ملزم نیست آن را دائما در اختیار سپرده گذار قرار دهد- و حساب جاری- که بانک ملزم است آن را در اختیار سپرده گذار قرار دهد- تفاوتی نیست.
مسئله ۷- بانکهای مشترک- در مواردی که گذشت- حکم بانکهای دولتی را دارد و اموال موجود در آن حکم اموال مجهول المالک را دارد و بدون رجوع به حاکم شرع تصرف در آن جایز نیست.
مسئله ۸- آنچه در مورد حکم سپرده گذاری و قرض گرفتن از بانک های خصوصی و دولتی گفته شد، مربوط به بانکهای دولت های اسلامی است، لیکن سپرده گذاری برای بدست آوردن سود در بانکهایی که سرمایه شان متعلق به کافرانی است که اموالشان محترم نیست- چه این بانکها خصوصی باشند و چه دولتی یا مشترک- جایز است، زیرا گرفتن ربا از آنها جایز است، اما قرض گرفتن از آنها، به شرط پرداخت سود، حرام است و میتوان برای رهایی از آن، مال را به عنوان غنیمت، نه به عنوان قرض، از بانک گرفت و بدون نیاز به رجوع به حاکم شرع در آن تصرف کرد، هر چند بداند که آنها اصل مال و سود را از او خواهند گرفت.
حل بعضی از مشکلات ربا، با فتوای آیت الله صانعی:
آیت الله صانعی که در جهت حل بعضی مشکلات اجرای احکام اسلام در عصر حاضر فتاوایی دارد ربا را بر دو قسم تقسیم نموده، استنتاجی و غیر استنتاجی و فتوی به عدم حرمت ربای استنتاجی داده. منظور از ربای استنتاجی وامی است که برای سرمایه گذاری و تولید گرفته میشود که طبق فتوای ایشان ربا در چنین وامی حرام نیست. احتمالا دلیل ایشان در این فتوی این باشد که چننین ربایی در صدر اسلام مطرح نبوده و لذا ادله حرمت ربا شامل آن نمیشود.
نیاز به توضیح ندارد که مسئله ربا بسیار گستردهتر و عمیقتر و دامنهدارتر از این است که با این گونه راه حلها بتوان به مقابله با آن برخاست.
نگاهی به بخشی از احکام خانواده:
مفهوم عقد ازدواج سابقا این بوده که شش دانگ زن متعلق به مرد میشده و در مقابل قسمتی از مرد متعلق به زن می شده و لذا حق داشته با زن دیگری ازدواج نماید و در استفاده از ازدواج موقت و کنیز هم هیچ گونه محدودیتی نداشته ولی در عصر حاضر اکثر قریبب به اتفاق زنها به چنین ازدواجی رضایت ندارند و اگر بدانند در مفهوم عقد ازدواج چنین معنائی نهفته است، بله نخواهند گفت. وجوب تمکین زن در برابر خواسته جنسی مرد و عدم وجوب تمکین مرد در برابر خواسته زن نیز در عصر حاضر سؤال بر انگیز است.
جایز ندانستن خروج زن ازمنزل بدون اجازه شوهر در عصر حاضر به معنی تحقیر زن تلقی میشود و برای اکثر زنان امروز غیر قابل تحمل است.
در زمان قدیم بسیاری از دختران در سنین کودکی عقد میشدند هر چند جواز تصرف موکول به بعد از نه سالگی میشد و آنها که بعد از نه سالگی عقد میشدند هم تسلیم شرائط تحمیل شده بودند و قدرت انتخاب نداشتند و شخصا در صدد انتخاب برنمیآمدند.
مضافا بر اینها بسیاری از دختران پیش از عروسی برای رابطه جنسی آمادگی نداشتند و لذا در شب عروسی تمکین نمیکردند و معمولا به اجبار وادار به تسلیم میشدند و اگر تسلیم نمیشدند در بعضی موارد دست و پای آنها را میبستند که داماد به کار خود بپردازد.
شرط رضایت پدر یا جد پدری در ازدواج دختر و عدم شرط رضایت مادر هم تحقیر مادر و زن محسوب می شود.
تخصیص ولایت بر اولاد به پدر و جد و نادیده گرفتن مادر که نه ماه بچه را در شکم تحمل کرده و بعد از وضع حمل با پستانش او را شیر داده و چند سال او را تر وخشک کرده تا بزرگ شده، تخصیصی غیر عادلانه تلقی میشود. اگر چه چنین احکامی نسبت به شرائط اجتماعی گذشته قابل توجیه است ولی در شرائط عصر حاضر توجیه آنها بسیار مشکل به نظر میرسد.
وجوب نگه داشتن سه ماه عده بر زن مطلقه که در آن زمان برای این بوده که حامله بودن یا نبودن او مشخص شود و پدر هر بچه شناخته شود نیز ممکن است در این زمان ضرورتی نداشته باشد چون تشخیص حمل و تعیین پدر بچه با آزمایش معلوم میشود.
وجوب نگه داشتن عده وفات به مدت چهار ماه و ده روز بر زنی که شوهرش بمیرد که حتی بر زن بالغ نشده و زن یائسه و زن غیر مدخوله، با این که شبهه حمل در آنها وجود ندارد، نیز واجب است، و مضافا براین پوشیدن لباس زینتی و هر نوع زینت هم بر او حرام است، یعنی در تمام این مدت باید عزادار بماند، و در مقابل هیچ گونه تقیدی بر مردی که زنش بمیرد واجب نباشد، که در همان روزهای اول فوت زنش هم بتواند با زن دیگری ازدواج کرده و عروسی نماید، این گونه احکام در عصر حاضر به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
به حساب آوردن شهادت دو زن به منزله شهادت یک مرد و تعیین دیه زن به اندازه نصف دیه مرد و محروم کردن زن از اینکه از زمین شوهرش ارث ببرد، در نظر عرف مردم عصر حاضر، تبعیض ناروا و غیر عادلانه تلقی میشود. هر چند که بر حسب شرائط فرهنگی و اقتصادی و امنیتی جامعه صدر اسلام توجیهات قابل قبولی داشته باشد.
البته در جمهوری اسلامی با اضافه کردن قیود و شروطی به احکام مربوطه اندکی از خشونتهای احکام خانوادگی کاسته شده ولی مسائل مربوطه بسیار گستردهتر و عمیقتر از این است که با این وصلهپینهها حل و فصل شود.
نگاهی به آزادیهای فردی:
بچههای زمان ما از کودکی از طریق بازیها و کارتنهای تلویزیونی که بسیار هم مؤثر و آموزنده است برای اینکه قدرت خلاقیت و شخصیت و ابتکارشان تقویت و شکوفا شود به آنها آموخته و به ذهنشان تزریق میشود که باید همت بلند داشته باشند و متکی به خود باشند و استقلال در شخصیت داشه باشند و خود، راه خود را انتخاب نمایند و در صدد استقلال در فکر و رأی باشند و مقلد و وابسته نباشند. این روش در کودستان و دبستان و دبیرستان و دانشگاه با کم بیش ادامه دارد بلکه صدا و سیما و تمام محیط اجتماعی و فرهنگی ما و فرهنگ جهانی که بر ما و همه جهان احاطه کرده، به سرعت و با تمام قوی نسل جدید را در همین راستا به پیش میبرند. و در بین همه این عوامل که بعضا اختیاریند و غالبا قهری فقط مراسم سنتی و مذهبی است که نگاه به گذشته دارد و تلاش دارد که نگذارد فکر و ذهن نسل جدید از مذهب و سنتهای گذشته بریده شود و حد اکثر توان خود را به کار میگیرد که حتی المقدور روحیه تقلید از گذشته را به ذهن نسل جدید تزریق نماید. واضح است که در این درگیری و تنازع غلبه با کدام طرف است. نسل جدید می خواهد راه خود حتی باورهای مذهبی را خود انتخاب نماید و مذهبیان میخواهند آنها را مقلد بار بیاورند. عجیبتر از هر چیز این است که مراجع تقلید هم در اول رساله توضیح المسائل مینویسند که تقلید در مسائل عقیدتی جایز نیست و هر شخص بالغ باید عقاید خود را از روی دلیل به دست آورد.
در زمان قدیم معلم مکتبخانه همیشه چوب بهدست و آماده کتک زدن به دانشآموزان بود. ولی در زمان حاضر دهها سال است که در دبستانها و دبیرستانها نه تنها تنبیه بدنی ممنوع شده بلکه هرگونه برخورد تند حتی توبیخ و به کار بردن کلمات اهانتآمیز هم از محیط آموزشی حذف شده . و صرف نظر از تنبیه بدنی و توبیخ، کارشناسان تعلیم و تربیت تأکید میکنند که بچهها را مستقیما و با صراحت نصیحت نکنید بلکه به طور غیر مسقیم به آنها تذکر دهید چون نصیحت مستقیم به شخصیت بچه صدمه میزند و در روح او ایجاد عقده میکند.
این فضای آموزشی که تقریبا جهانی و عالمگیر شده، بی وقفه و روز به روز در حال توسعه و تعمیق است و نتیجه و محصول چنین فضایی پرورش و رشد شخصیت و هویت آزادیخواهانه و استقلالطلبانهاست و آزادیخواهی و استقلالطلبی کودکان و نوجوانان مانند یک سیل جامعه ما را فرا گرفته و هیچ قدرتی نمیتواند آن را کنترل نماید.
هرگونه اقدامی در جهت کنترل این جریان به عنوان حفظ ارزشهای اسلامی در چهار چوب باورهای برخواسته از فضای تفکرات مذهبی حاکم بر جامعه و امر به معروف و نهی از منکر به روش معمول و بر اساس احکام استنباط شده به روش موجود، نه تنها مشکلی را بر طرف نمیکند بلکه باعث تنفر و انزجار هر چه بیشتر نسل جدید از اسلام و مسلمین و رویکرد آنها به فرهنگها و آیینهای دیگر خواهد شد و در حکم آب به آسیای دشمن ریختن است.
نگاهی به آزادیهای سیاسی:
پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان مدیریت اجتماعی به سبک عشایری و در دست ریش سفیدانی از عشیره بود که بر حسب استعداد ذاتی و شرائط خانوادگی خود را به عنوان عقلای قوم مطرح میکردند و تدریجا پذیرفته میشدند و جوانان و مردم عادی و زنها درحد خود نمیدیدند که در مدیریت جامعه نقشی داشته باشند. به عبارت دیگر مشارکت عموم مردم در مسائل مربوط به مدیریت کشور و عشیره به هیچ وجه مطرح نبود.
با ظهور اسلام که جامعه اسلامی بر اساس مبانی اسلام به طور طبیعی شکل گرفت، بدون بحثی در باره تغییر روش گذشته و تبیین سیستم و نظام حکومتی اسلام، مدیریت جامعه در دست حضرت رسول(ص) قرار گرفت و او هم مانند حاکمان عادل و غیر مستبد در عین حفظ قیادت و رهبری خود، در مسائل سیاسی و نظامی با پیرامونیان خود مشورت میکرد و به نظر کسانی که نظری داشتند و نظر خود را مطرح میکردند گوش میداد و بعد از آنکه به جمعبندی میرسید اقدام میفرمود. و تا آنجا به این روش مشورت اهتمام ورزید که مورد انتقاد مخالفان قرار گرفت و به طوری که در آیه ۶۱ سوره توبه آمده، به او گفتند: ( هو اذن) یعنی( او گوش است).
همانطور که از جمله ( و إنما الشوری للمهاجرین والانصار) که در نامه شماره شش نهج البلاغه آمده، استفاده میشود، در زمان خلافت خلفای اول هم، وضع به همین منوال بوده یعنی حکومت و مدیریت جامعه در دست بزرگان قوم بوده و بعد از دوره آنها، از زمان جکومت معاویه به بعد، به تقلید از سیستم حکومتی ایران و روم در ظاهر به صورت خلافت موروثی و در واقع به صورت سلطنت موروثی در آمده است.
بنا بر این در زمان حضرت رسول(ص) و خلفای اول،با اینکه حکومتشان حکومت استبدادی و فردی تلقی نمیشد، عامه مردم در برنامه ریزی و تعیین سیستم سیاسی و مدیریت جامعه نقشی نداشتهاند و درقرون بعد هم حکومتها کاملا استبدادی و فردی بوده و عامه مردم هیچ گونه توقعی برای دخالت درسیاست نداشتهاند.
نگاهی به شرائط زمانی که احکام نجاست و طهارت در آن وضع شد:
در اول ظهور اسلام خانههای مکه و مدینه با خشت و گل و یا با سنگ و گل و یا با چوب و شاخه درخت ساخته میشده خانههای حضرت رسول(ص) و یارانش در مدینه عمدتا کپر و بعضا پاگلی بوده که دیوار اطراف آن تا ارتفاع حدود یک متر و نیم دیوار گلی یا سنگی بوده و بقیه آن از چوب درخت. نقل شده که بعد از نزول آیه حجاب، یکی از زوجات حضرت رسول(ص) اطراف کپر خود را گل اندود کرد حضرت به او گفت احتیاجی به این کار نیست چون از بیرون کپر داخل آن پیدا نیست. و او در جواب گفت درست است که کسی از بیرون مرا نمیبیند ولی من این کار کردم که من هم نتوانم از داخل آن، مرد نامحرمی را که در بیرون آن است ببینم. و نقل شده که حضرت رسول(ص) در وقت ساختن مسجد خود فرموده: (عریش کعریش موسی) یعنی سایبانی بسازیم مانند سایبان حضرت موسی. درب آن خانهها تخته نبود که قفل و دسته داشته باشد بلکه چیزی بود که از چوب و شاخه درخت به وسیله طناب به هم بافته شده بود. و در بعضی موارد جهت استتار پارچهای جلو در آویخته میشد. خانههای آنها در زمان حضرت رسول(ص) تا چند سال بعد از او به همین وضع بود و بعد ازفتح ایران و قسمتی از روم که غنائم بسیاری وارد مدینه شد، و ثروت ودارائی مردم به سرعت رو به فزونی گذاشت و تعدادی از کارشناسان ساختمان و مسالح ساختمانی از مناطق فتح شده برای کسب و کار به مدینه آمدند تدریجا شکل خانهها تغییر یافت و مدینه و مکه به صورت شهرهای روم و ایران درآمد.
بنا بر این، روایتی که در بعضی کتب تاریخ آمده و روضه خوانها برای گریاندن مستمعین روضه آن را میخوانند که وقتی عمر به خانه علی رفت که او را برای بیعت با ابوبکر از خانه بیرون آورد در خانه بسته بود و عمر لگد به در زد و فاطمه که پشت در ایستاده بود بین در و دیوار گیر کرد و میخ در به سینه او فرو رفت و او فرزند خود به نام محسن را سقط کرد، با وضع خانههای آنها سازگار نیست چون خانه آنها در آن زمان کپر یا پاگلی بوده و در تختهای نداشته که میخ داشته باشد و کسی بین در و دیوار گیر کرده باشد و میخ در، در سینه او فرو رفته باشد.
کف خانهها و اطراف آنها و کوچهها خاکی بوده و حیوانات مانند سگ و گربه و بز و گوسند و گاو و خر و اسپ در حیاط خانهها تردد میکردند و مدفوع و ادرارشان با خاک حیاط خانهها مخلوط میشد. در آن زمان توالت در خانهها وجود نداشته. همان طور که در تفسیر آیه افک یعنی آیه شماره ۱۱ سوره نور از عایشه نقل شده، و مردم مخصوصا بچهها در فضاهای بین خانهها و حد اکثر در اطراف مدینه که شهر کوچکی بوده روی زمین مسطح و حد اکثر روی یک چاله یا لب گودالی توالت میکرده و با کوزه آبی مخرج بول و غائط را میشستهاند. زبالهها در کوچه ریخته میشد و حیوانات در آنها میچریدند و با خاکها مخلوط میکردند و مدفوع و ادرارشان هم با زباله ها و خاکها مخلوط میشد و مضافا بر این اکثر قریب به اتفاق مردم مخصوصا بچهها با پای برهنه راه میرفتند و مقداری از آن خاکها را با پای خود به داخل اتاق میبردند و به فرش و لباس خود میمالیدند. و وقتی باد میوزید مقداری از آن خاکها روی سر و صورت و لباس و غذا و آب آنها میریخت. و وقتی باران کم میبارید و زمین خیس میشد پاهای آنها با همان خاکها که گل شده بود گلآلود میشد و مقداری از آن به درون اتاق میرفت. و وقتی آب باران جاری میشد همه آن خاکهای مخلوط شده به زبالهها و مدفوع حیوانات و مدفوع انسانها به هم مخلوط میشد و بعد که خشک میشد به وسیله باد به همه جا پراکنده میشد.
آب تصفیه و حتی آب جاری رودخانه و قنات و چشمه در مکه ومدینه وجود نداشت بلکه آب را به وسیله طناب و دلوی که از پوست حیوانات ساخته میشد از چاه میکشیدند و در کوزه یا مشک یعنی پوست دباغی شده حیوانات که برای آب و شیر و دوغ از آن استفاده میشد ریخته و به خانه میآوردند و گاهی آب را در کوزه بزرگی که در زمین نصب شده بود ریخته و با کاسه از آن برمیداشتند و میخوردند یا خود و لباس خود را میشستند. وسائل شوینده در آن زمان وجود نداشت و صابون هم کمیاب و اکثر مردم از آن محروم بودند و فقط افراد متمکن دسترسی به آن پیدا میکردند.
به طور کلی ظرف و لباس و پاپوش و وسائل منزل و غیره کمیاب و با کیفیت نبود و در این جهات هیچ شباهتی به زمان ما نداشت.
آیا علوم دینی حوزه ای هم مانند سایر علوم تکامل پذیر است؟
تکامل در علوم بشری:
علومی که از ذهن و فکر خود بشر نشئت گرفته و جنبه مذهبی و تقدس به خود نگرفته در طول تاریخ توسط نسل های بعدی مورد نقد و اصلاح قرار گرفته و چکش خورده و در روند تکامل به تدریج از اشتباهات و نواقص آن کاسته شده تا به عصر ما رسیده و این همه آثار و برکات به بار آورده. و مسلم است که هنوز هم در اوائل کار است و فقط خدا می داند که به کجا منتهی می شود و چه نتایجی به بار می آورد. نتایجی که بسیار دوراز ذهن بشر عصر حاضر بلکه برای او غیر قابل تصور است.
که چه می داند؟ شاید بهشت موعود ادیان الهی به وسیله همین علوم در همین کره خاکی تحقق یابد. و شاید همین علوم در آینده بتواند راز طول عمر و سلامتی از همه امراض را به دست آورد. به طوری که نسل های بعدی در آینده دور به طور تدریجی سر از بهشت در آورند. و شاید که بتواند از طریق ژن شناسی ژن مردگان را به وسیله ژن نسل های آنها احیا نموده و بسیاری از آنها را زنده نماید.
علوم بشری که در طول تاریخ راه تکامل پیموده در قرون متاخر به صورت کلاسیک در آمده. یعنی موضوعات آنها از همدیگر تفکیک شده و مسائل هر علم دستهبندی شده و کتابهای درسی و غیر درسی آنها مشخص شده. کتابهای درسی آنها سال به سال توسط متخصصان و کارشناسان مربوطه بررسی و در صورت لزوم مورد تجدید نظر قرار میگیرد. و همیشه متخصصان و کار شناسان هر قسمت در جهت تکمیل رشته خود مشغول به کارند.
تکامل در ادیان:
تکامل در ادیان به سه صورت قابل فرض است: یکی به این معنی که دین متاخر کامل از دین سابق باشد. تکامل به این معنی امری است معقول چون هر دین بر حسب فهم و نیاز بشر همان عصر نازل شده و ممکن است درجه فهم و نیاز نسل های بعد از او اقتضای دین سطح بالا تری داشته و خدا دینی کامل تر از دین بشر سابق برای آنها نازل کرده باشد.
دوم تکامل به این معنی که یک دین در زمان خود پیامبر آورنده آن رو به تکامل باشد. تکامل به این معنی نیز امکان پذیر است. همان طور که در قرآن کریم سوره بقره آیه ۱۰۶ میفرماید( ماننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها.او مثلها..) یعنی اگر آیه ای را نسخ کنیم یا آن را از ذهن شما پاک نماییم، آیه بهتری را جایگزین آن میکنیم. و این به معنی تکامل دین در زمان خود پیامبر است.
صورت سوم تکامل دین به این معنی است که تفسیر و فهم دین که توسط محققین در آن دین انجام می گیرد در حال تکامل باشد.تکامل دین به این معنی نه تنها ممکن بلکه عین واقعیت است. به همین دلیل است که علمای اسلام تحقیق و اجتهاد و استنباط در دین را واجب دانسته اند هم برای به دست آوردن احکام تکلیفی که علم مربوط به آن اصطلاحا فقه نامیده می شود و هم برای به دست آوردن عقائد و باور های صحیح که علم مربوط به آن اصطلاحا کلام نامیده میشود. البته وجوب اجتهاد در مسائل عقیدتی وجوب عینی است چون تقلید در آنها جایز نیست و وجوب آن در مسائل احکام وجوب کفایی است چون تقلید در آن جایز است. وجوب عینی یعنی بر همه واجب است و با اقدام بعضی از دیگران ساقط نمی شود و وجوب کفایی یعنی با اقدام بعضی از دیگران ساقط می شود. و این همان اجتهاد است که باب آن همیشه باز بوده و مسدود نخواهد شد.
محدودیت تکامل در علوم دینی حوزوی:
علومی که در جهت تفسیر و فهم دین در مراکز علوم دینی معروف به حوزه های علمیه به وجود آمده مانند علوم بشری محض تدریجا و به طور طبیعی به وجود آمده و در طول تاریخ خود تا اندازهای منسجم و متشکل شده و میتوان گفت تا حدودی در راه تکامل قدم گذاشته است.
ولی واضح است که علوم متداول در حوزه های علوم دینی مانند علوم بشری محض در معرض نقد و اصلاح قرار نگرفته و چکش نخورده و راه تکامل نپیموده بلکه در این جهت دچاد نوعی رکود و عقبماندگی شده است.
علوم حوزهوی و کتاب ها و روش درس گفتن و درس خواندن در حوزه های علمیه دینی به دلیل اینکه نگاه به گذشته دارد و به نظرات و کتابها و روش آنها به دیده تقدیس مینگرد و حالت تقلید و تبعیت از گذشتگان بر آن تسلط دارد، از هر نظریه و طرح و کتابی که بوی تغییر دهد به شدت می ترسد و حتی در بسیاری موارد پیش از بر رسی، آن را مردود می شمارد، و از تلاش و حرکت در جهت اصلاح و دسته بندی و تنظیم بهتر علوم مربوطه و مسائل و کتابهای آن امتناع می ورزد.
البته بعد از انقلاب توسط شورای مدیریت که بر خلاف میل مراجع تقلید به وجود آمده، تلاشهایی در جهت اصلاح این امور صورت گرفته و قدمهایی هر چند ناقص برداشته شده ولی چندان مورد استقبال سنتگرایان قرار نگرفته.
علت این امر چیست؟
علت این امر این است که علوم بشری محض به دلیل اینکه رنگ و بوی قداست و الهی بودن ندارد و به پیشروان آن به دیده تقدیس نگریسته نمیشود و نقد و پالایش آنها آزاد است و مواجه با تعصب نمی شود، در طول تاریخ مورد نقد و بازیابی و تجدید نظر قرار گرفته و نواقص و عیوب آن بر طرف شده. به عبارت دیگر در مسیر تکامل قرار داشته و به درجاتی از کمال رسیده و در آینده هم به مراحل دیگری از تکامل دست خواهد یافت و متوقف و راکد نخواهد ماند.
ولی علوم حوزه ای به دلیل اینکه برای فهم و تفسیر و تبیین دین به وجود آمده تا حدودی جنبه قداست و کاریزمایی به خود گرفته و به متقدمان در آن و به کتابها و به نظرات آنان به دیده تقدیس نگریسته میشود. و در مجموع بیش از آنکه به میزان دقت و توانایی و کاشفیت و قدرت رفع ابهام آن علوم توجه شود به گذشته و عظمت و شهرت متقدمان در آن تکیه میشود. به عبارت دیگر علوم بشری محض نگاه به آینده دارد و علوم حوزهای نگاه به گذشته و این وضعیت به روند تکاملی آن بسیار صدمه زده و آن را دچار نوعی توقف و رکود و اجتهاد آمیخته به تقلید نموده و از بالندگی و پیشتازی باز داشته و آن را به وضعی در آورده که به جای افتخار به خلاقیت و ابتکار و پیشتازی به گذشتگان خود افتخار نماید.
البته باید توجه داشت که از یک جهت این تفاوت وجود دارد و باید وجود داشته باشد چون منبع و سرچشمه اصلی دین کتاب آسمانی آن است که جنبه الهی دارد یعنی پارهای از علم خدا است که از اول کامل است و نقصی ندارد که نیاز به نقد و اصلاح داشته باشد و چنین انتظاری هم وجود ندارد که کتاب آسمانی توسط بشر تکمیل شود و منظور از تکامل علوم حوزهای این نیست که قرآن کریم تکمیل شود. بلکه منظور از تکامل در علوم حوزه ای تکامل در علومی است که برای فهم و تفسیر قرآن و اجتهاد در دین توسط خود بشر به وجود آمده مانند علم کلام و حدیث و تفسیر و فقه و اصول.
سرایت تقدیس علوم دینی به علوم بشری متداول در حوزهها:
از همه چیز عجیب تر این است که این تقدیس و نگاه به گذشته اختصاص به کتب حدیث و فقه و اصول و تفسیر ندارد بلکه به بعضی علوم بشری که به عنوان علوم مقدماتی در حوزههای علمیه دینی تدریس می شود هم سرایت کرده و لذا به کتب ادبیات عرب و منطق و فلسفه و تاریخ هم تا حدودی به همین دید نگریسته می شود. و این علوم و کتب مربوط به آن هم به طور شایسته مورد نقد و اصلاح قرار نگرفته و متکامل نشده است.