بسیاری از دوستان و همفکرانی که آرزوها و خوش بینیهای پیش از پیروزی انقلاب و اوائل انقلاب را به خاطر دارند و وضعیت نا مطلوب فعلی را برخلاف انتظار، و تغییری بر خلاف انتظار میپندارند، در پی کشف علل و عوامل این وضعیت برآمده و در اطراف خود به جستجو میپردازند و با فشار به مغز و فکر خود به تحلیل و تفسیر وقایع میپردازند یا به تفسیرها و تحلیل های دیگران متوسل میشوند که عوامل داخلی یا خارجی این وضعیت را شناسائی نمایند.هرچند که برحسب عادت همیشگی تقصیر یا قصور را به گردن دیگران بیندازند.
ولی اگر به دقت در شرائط گذشته و حال خود بنگریم و آنها را مورد بازبینی قرار دهیم و بدون تعصب به قضاوت بپردازیم خواهیم دید که اتفاق خاصی رخ نداده بلکه این وضع فعلی برآمده از همان شرائط پیش از انقلاب و اوائل انقلاب و نتیجۀ اعمال و رفتار خودمان است. اعمالی که با وعدههائی که به خودمان و مردم داده بودیم فاصلۀ زیاد داشت. بالای منبر و در وقت صحبت مطالبی مطرح میکردیم و چیزهائی به خودمان و مردم وعده میدادیم ولی شرائط تحقق بخشیدن به آنها را در نظر نمیگرفتیم.
در آن زمان نامۀ ۴۵ نهج البلاغه که امام علی(ع) به عثمان ابن حنیف نمایندۀ خود در بصره نوشته موضوع منبرهای فراوانی بود. در این نامه آمده که امام(ع) عثمان ابن حنیف را با لحنی تند مورد توبیخ قرار داده که چرا دعوت به یک مهمانی اشرافی را پذیرفته و در آن شرکت کرده با اینکه فقرا از آن محروم بودند؟! با طرح چنین مطالبی به خود و پیروان خود القا میکردیم که اگر انقلاب پیروز شود عدالت مورد نظر امام علی(ع) را به اجرا خواهیم گذاشت. ولی بعد از پیروزی انقلاب در مقام عمل از عهده امتحان بر نیامدیم و بسیاری از ماها حریصانه به مال دنیا روی آوردند که جریان آقازادهها و امثال آن سر زبانها افتاد و کوخنشینهای پیش از انقلاب کاخ نشین بعد از انقلاب شدند.
البته رهبران و پیشگامان انقلاب آگاهانه در صدد فریب کاری نبودند.دلیل این وضعیت این بود که این صنف تجربه کاری نداشتند و شرائط کاری و تحقق اهداف مورد نظر را در نظر نمیگرفتند.و بیش از توان و ظرفیت خود به خود اعتماد داشتند. این وضعیت برخاسته از حرفه و فنشان بود که در طول تاریخ مبلغ و منیری و منتقد بودند و در سخنوری تبحر داشتند و از باب تولی و تبری محور سخنانشان بدگوئی از ظالمان و طرفداری از مظلومین بود، بر این اساس مطالب امیدوارکننده و تهییج کننده را با صدائی غراء و پرحرارت مطرح میکردند.
به عبارت دیگر مستمعین ما در آن زمان که عدالت علوی را به آنها وعده داده بودیم و در انتظار تحقق آن عدالت بودند، در سالهای بعد رفتار و روش ما را مطابق وعدههای ما نیافتند و از عدالت ما مایوس شده و دنیا طلبی ما و اختلافات شاگردان مرحوم آقای خمینی، که بزرگترین استاد اخلاق شناخته میشد که به جان همدیگر افتاده و تخطئه و طرد کردند را به چشم خود دیدند و ایمانشان به انقلاب و پیشگامان آن رو به افول گذاشت. در اثر این وضعیت کاملا طبیعی است که بسیاری از افراد به ما بدبین شوند و از همکاری با انقلاب احساس ندامت و پشیمانی کنند و عدهای که احساس کنند یک عمر فریب خوردهاند در صدد انتقام یا برداشتن سهم غصب شده خود برآیند، و مرتکب اعمال ناشایستهای از جمله اختلاس از بیت المال و سوء استفاده از قدرت شوند یا به کشورهای خارجی روی آورند. وخدای نکرده برای انتقام از ما کارگزار کشور های خارجی شوند.
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
عامل مهم این مسایل ورود روحانیت در تمام شیون بود بطوری که نیروهای تحصیل کرده مانند مهندس بازرگان سحابی ها و… کنار گذاشته شده که تاکنون همه ارکان نظام یاروحانیت یا وابسته به روحانیت میباشد