واضح است که قواعد و دستوراتی که برای تجوید و نحوه قرائت قرآن بیان شده، از احکام شرعی و دینی نیست یعنی دستورخاصی در باره این مطالب از اسلام نرسیده حتی در باره حمد و سوره که باید در نماز خوانده شود. این قواعد اختصاص به قرائت قرآن ندارد بلکه از قواعد زبان عربی است که بعضی از آنها لازم است که اگر رعایت نشود قرائت غلط میشود و بعضی غیر لازم و از محسنات قرائت است.
از جمله این دستورات، مد یعنی کشیدن کلماتی مانند، جآء، سوء جیئ، والضالین است. مد یعنی کشیدن بعضی حرکات یاحروف در یک کلمه که در زبان فارسی مخصوصا در گویشهای محلی ودر زبانهای دیگر هم وجود دارد ولی درضمن قواعد و دستورزبان قید نمیشود و اهتمام به آن در تجوید قرآن به دلیل توجه و تاکید هر چه بیشتربه صحیح و زیبا خواندن آن است . در موارد مد است که آواز خوان صدای خود را میکشد و بالا وپائین میبرد وبا هنرمندی آهنگ مناسب دل پذیر شادی آفرین یا غم انگیز ایجاد میکند.
اگر در صدای مؤذن که صدای خود رابیشترمیکشد دقت کنیم این مطلب به خوبی واضح میشود. در اینجا است که تفاوت بین اذان عرب و اذان غیر عرب مشخص میشود. عرب صدای خود را در کلمات الله و الصلاة و الفلاح و مانند اینها که دارای حرف مد میباشند میکشد ولی بعضی از ایرانیان که متوجه این گونه امور نیستند صدای خود را در کلمات دیگری مانند اکبر که مد ندارند میکشند . با اینکه کشیدن صدا در کلمهای مانند اکبر هیچ تناسبی ندارد بلکه نزد عرب ها بسیار زننده و مضحک است. این مدهای بیمورد و ترک مدهای لازم و از این دقیقتر عدم رعایت استرس یا استرس بی مورد در ادای حروف و کلمات و جملات است که اذان وقرائت قرآن ایرانیها در گوش عربها زننده و ناخوشایند است.
باری، مشهورترین مدها در قرائت قرآن و نماز مد کلمه(الضالین) است که مورد ابتلای همه نماز خوانها است و به خاطر احتیاط هر چه بیشتر در ادای صحیح آن بسیاری افراد هر چه بیشتر آنرا کشیده و مد میدهند و در بعضی موارد توام با وسوسه و تکلف بسیار ادا میشود که باعث اشتغال شدید فکر و ذهن به آن و باز ماندن از توجه و حضور قلب در نماز می شود مخصوصا برای غیر عرب ها که ادای حرف(ض) هم برای آنها بسیار مشکل است. ولی مد و کشیدن این کلمه که معمولا از حد اعتدال خارج شده و به صورت افراط در آمده، نه مطابق آداب و دستور لغت عرب است و نه دستور خاصی از شرع در باره آن رسیده. اما اینکه دستور خاصی از شرع در باره آن نرسیده که مسلم و غیر قابل تردید است هر چند این مطلب به اکثر مردم تفهیم نشده. و اما اینکه مطابق دستور لغت عرب نیست، به این دلیل است که اگر این کلمه در ضمن نثر یا شعر یا خطابهای قرار گرفته باشد یا اینکه شخصی مثلا به خواهد به کسی بگوید ( إنی لا أحب أن تکون من الضّالّین) و در مقام اداء این جمله، کلمه الضالین را به همین اندازه مد بدهد، شنوندهها و از جمله همین امام جماعتها، نه تنها این کار اورا دلیل فصاحت او به حساب نمیآورند بلکه ازشنیدن آن دچار چندش می شوند و با تمسخر به او مینگرند.
اینجا است که من فارسی زبان به جرئت میتوانم بگویم که حتی قرائت نماز امام جماعت مسجد الحرام و مسجد النبی که و لا الضالین آخر سوره حمد را بیش از حد معمول مد در لغت عربی میکشند،قرائت فصیح و زیبائی نیست،هر چند که به کلی غلط محسوب نشود و باعث بطلان نماز نشود. نه به استناد به ذوق و تشخیص خودم بلکه به استناد به ذوق عرب، که با مذاق طبیعی خود، این امر را خلاف لهجه عربی میشناسد.
ریشه بروز این حالت چیست؟
علت و ریشه این امر، حالتی است که با کم وبیش در بین همه ملتها وجود داشته و دارد. و آن حالت توهم گرائی است که در وجود او نهفته که در اثر آن، هم آگاهانه و هم نا آگاهانه، امور مربوط به دین را اموری جدای از امور طبیعی و اجتماعی و عرفی می پندارد. حتی اموری که به تصریح قرآن جدای از امور طبیعی نیست، مانند بشر بودن پیامبران که به معنی داشتن حالات و عوارض بشری است که بسیاری از ما تحمل تصور بعضی ازآن حالات را ندارند و هر چند که به عنوان تسلیم بودن در برابرقرآن به طوراجمال میپذیرند که آنها هم بشرند ولی در خلال بحث و گفتگو و شنیدن بعضی از آن حالات آنها را از بسیاری از حالات بشری حتی حالاتی که با پیمبر بودن آنها منافت ندارد، مبرا میپندارند. اوج اینگونه پندارها در بین افکار وعقائد غلات بسیار مشهود است. بعضی از عقاید منحرف و غلو آمیز مسیحیان نیز از همین باب است و همانطور که در قرآن کریم آمده، دلیل اساسی گرایش به بت پرستی ونپذیرفتن نبوت پیامبران، نیز همین توهم بوده است چون خیال میکردهاند که پیمبرانی که از آسمان به آنها وحی می شود باید وضع و هیئت و رفتار دیگری داشته باشند و نباید مانند دیگران غذا بخورند و در کوچه و خیابان راه بروند، ازدواج کنند و مانند مردم دستشوئی بروند. و دلیل اینکه بعضی از روحانیون در رفتار و گفتار ورنگ وفرم لباس مخصوصا عمامه واصلاح موی سر و صورت، وضع خاص و احیانا غیر متعارفی به خود میگیرند، نیز همین است که درذهن عوام وضعیت خاصی برای آنها تداعی میکند که باعث توجه و جذب آنها میشود. و دلیل اینکه روحانیون همه مذاهب و ادیان لباس و اونیفرم مخصوصی برای خود ساخته اند نیز همین است هر چند که منشأ اصلی آن تقلید از لباس پیمبران و رهبران گذشته بوده است. و رواج این وضعیت در جامعه اسلامی هم به دستور هارون رشید باز میگردد.
با اینکه در قرآن کریم بارها تصریح شده که دین مطابق فطرت و طبیعت انسان است و بارها تاکید شده که قرآن به لغت عرب نازل شده و بارها تکرار شده که پیامبران بشرند و موجوداتی فوق بشر نیستند ولی درک و هضم این مطالب برای انسانی که تحت تاثیر توهمات قراردارد بسیار مشکل است و نیاز به این دارد که ذهن خود را از کلیه توهمات تخلیه نماید.
توجه: این قرائت متکلفانه و آمیخته به توهمات، حکایت ازاین میکند که ذهن ما آغشته به موهومات است که طبیعتا ممکن است بسیاری از نظرات و فتاوای ما نیز برخاسته از همین حالات و روحیات باشد. و این یک بیماری است که به همه ادیان و مذاهب با کم و بیش سرایت کرده و میکند و ما نباید خود را از ابتلای به آن در امان بدانیم بلکه باید به طور مستمر از آن برحذر باشیم و در صدد اصلاح خود باشیم.