این سخن گِله ای است از همۀ عُلما، اعمّ از مراجع و غیرِمراجع و اعمّ از مراجع درجۀ یک و مراجع درجۀ دو و سه و چهار و هم آنها که در مسیرِ مرجعیّت قدم برمیدارند و آهسته ـ آهسته به تمرین و تقلید و اقتباس از رفتار و گفتار و عاداتِ مراجعِ بزرگ میپردازند .
استشهاد به شهریّه برای اعلمیّت اشاره به این مطلب است که وقتی طلبهها بعد از فوتِ مرجعی که به عنوانِ اعلم شناخته شده بود برای شناختِ اعلمِ بعد از او به تحقیق و جستجو میپرداختند و راه به جایی نمیبردند و همۀ ادلّه و شهادتها با تعارض برخورد میکرد و به بُنبست میرسید،
در آخِر کار میگفتند:وِل کن بابا! هر کدام از مراجع که شهریّۀ بیشتری دادند ما او را اعلم میدانیم و بقیّه را با احتسابِ مبلغ شهریّه الاعلم فالاعلم به حساب میآوریم. جستجو در همین جا به پایان میرسید و پروندۀ تحقیق برای تشخیصِ اعلم برای مدّتی دیگر مختومه میشد .
امّا موضوعِ سخن:
بیش از شصت سال است که من در حوزۀ علمیّه نجف و قم به سر میبرم. یعنی بیش از شصت ماه رمضان را در این دو حوزه گذراندهام. در طولِ این مدّت همیشه یک اضطراب و تشویش در بینِ حوزویان وجود داشته که هنوز هم وجود دارد. اضطراب و تشویشی که در اواخِر ماهِ رمضان مبتلایِ به آن میشوند و در دهۀ اوّل ماهِ شوّال آن را پُشتِ سر میگذارند. اضطراب و تشویش دربارۀ رؤیتِ هلالِ شوّال و روشن شدنِ وضعِ عید فطر که : آیا ما شیعیانِ اهل بیت ( علیهم السَّلام ) امسال عیدِ موردِ اتّفاق و بی دردِ سری داریم؟ یا اینکه مانندِ اکثرِ سالها امسال هم اثباتِ هلالِ شوّال اختلافی میشود و عیدمان تبدیل به عزا و شیرینی در دهانمان تلخ میشود؟ اصرار بر ابقای این وضعیّت چه دلیلی دارد؟
بیش از ده سال است که در اواخِر ماهِ رمضان از طرفِ دفتر مقامِ معظّم رهبری به گفتۀ خودشان ۱۰۰ یا ۱۵۰ هیئت با تجهیزاتِ کامل مانندِ تلسکوب جهتِ رؤیتِ هلالِ ماهِ شوّال به مناطقِ مختلفِ کشور اعزام میشوند. به اضافۀ چند هواپیما که در صورتِ ابری یا گرد و خاکی بودن هوا بتوانند از بالای اَبر و گَرد و خاک و آتمسفر زمین به استهلال بپردازند. البتّه ممکن است کسی بگوید رؤیت با چشمِ مسلّح و همین طور رؤیت از ارتفاعِ بالای ابر حجیّت ندارد و به خودی خود اثری برآن مترتّب نمیشود،ولی فائده این کار این است که پس از رؤیت با چشمِ مسلّح و از بالای ابر جای هلال مشخص میشود و بعد رؤیتِ آن با چشمِ غیرِمسلّح آسانتر میشود .
ولی با کمال تعجّب و تأسّف آن طور که مشاهده میشود، نه مراجعِ اعلم و نه مراجع فالاعلم هیچ گونه التفات و توجّهی به این تلاش و این همه ساز و برگ نشان نمیدهند و همۀ آن تلاشها و زحمات را نادیده و ناشنیده میگیرند و دفاتر و عواملِ آنها بدونِ اینکه منتظرِ خبری از آن هیئت های اعزامی شوند، مانندِ همیشه به دوستان و آشنایانِ خود در شهرهای مختلف تلفن میکنند و از آن طریق به تحقیق و تفحّص در بارۀ رؤیتِ هلال میپردازند و احیاناً با شدّت و حِدّت بیشتری این مسئله را دنبال میکنند که گویا می خواهند به دیگران گوشزد نمایند که شهادتِ این هیئتها به هیچ وجه قابلِ اعتماد نیست .
آیا این برخوردها واقعاً از روی شدّتِ احتیاط در امورِ دینی و برای حفظِ مصالحِ اسلام و شیعیانِ اهل بیت صورت میگیرد یا اینکه عوامل و انگیزه های پنهانِ دیگری در بین است که به این صورت متبلور میشود؟
صرفِ نظر از بررسیهای این هیئتهای اعزامی و نتایجِ جستجوهای آنها، وسایل و ابزارهایی که در زمانِ حاضر برای رؤیت و مشاهدۀ حرکاتِ ستارهها و سیّارات و اقمارِ آنها و حتّی برای دیدنِ بعضی سنگهای آسمانی به وجود آمده، رؤیتِ هلال و تعیینِ مقدارِ ماندنِ آن بعد از غروبِ آفتاب را بسیار آسان و ساده نموده که جایی برای این گونه تحقیقاتِ مقدّس مآبانه باقی نمیگذارد .
اگر ما واقعاً غم و غصّه و دغدغۀ دین و اسلام و مکتبِ اهلِ بیت میداشتیم و حتّی اگر در صددِ حفظِ استقلال و کسبِ اعتبار و وجاهت در بینِ مردم به صورتِ معقول تری بودیم نیازی نداشتیم که به این وسایلِ بیمعنی و پوچ متوسّل شویم . وابستگی به عوامّ و رقابت برای جلبِ توجّه آنها است که ما را به این حالات و نفسانیّاتِ مبتذل سوق داده و در این باتلاق غرق کرده است. باتلاقی که با اندکی از خودگذشتگی نجاتِ از آن ممکن و مقدور است ولی رقابت ها و هم چشمیها و القائاتِ اطرافیانِ تنگ نظر و کوته بین،ما را فلج کرده و از حَرَکَت باز داشته و راهِ نجات را مشکل و پیچیده کرده است .
این گِله و انتقادِ من برای دفاع از مصالحِ اسلام و مسلمین و حیثیّتِ و اعتبارِ خودِ روحانیّت است نه خوشایندِ مقاماتِ رسمی و دفاع از کارهایی که از طرفِ دفترِ رهبری انجام میگیرد. چون من نه سلیقه این کارها دارم و نه شانسی که بتوانم از این گونه امور استفاده ببرم .
این مطلب برای کسانی که از سابقۀ من اطّلاع دارند و با روحیّات و مواضعِ فکری و سیاسی من آشنایی دارند روشن و آشکار است و نیازی به استدلال ندارد . قابلِ تشکیک و تردید نیست که راه هایی که برای اثباتِ هلالِ ماه در کُتُبِ حدیث و فقه آمده و به تبعِ آنها در رسالههای توضیح المسائل و مانندِ آن آمده، مانندِ شهادتِ دو نفر شاهدِ عادل که هلال را به چشمِ خود دیده باشند، یا شیوعی که افادۀ یقین کند، هیچ گونه خصوصیّت و موضوعیّتی نداشته بلکه فقط راههایی بوده برای اثبات و رسیدنِ به یقین .
اگر واقع بین باشیم جایی برای شکّ و تردید در این مطلب باقی نمیماند .مگر اینکه کسی بخواهد به انگیزۀ اظهارِ فضل و تقدّسنمایی و مطرح کردنِ خود به عنوانِ مرجع یا شِبهِ مرجع به ایجادِ وسوسه در آن بپردازد. بنا بر این در عصرِ حاضر اثباتِ وجودِ هلالِ ماه، بالایِ اُفُق، بعد از غروبِ آفتاب و تعیینِ دقیقِ وقتِ غروبِ آن، سهل و آسان است و نیازی به رؤیت به چشم و شهادتِ شهود و امثالِ اینها نیست .
این مطلب کاملاً واضح و روشن است.تغافل از آن و تجاهل به آن برخاسته از حالات و عاداتِ خاصّی است که آگاهانه و نا آگاهانه در طولِ تاریخِ پُر فراز و نشیبِ روحانیّت به وجود آمده و ناشی از این است که ما در طولِ تاریخِ خود پناهگاهی به جُز عوامّ نداشته یم و همیشه در صددِ حفظ و تقویتِ آن بوده و با ظرافت کاریها و ترفندهای بسیار حسّاسی به تعمیق و تثبیت و گسترشِ آن همّت گُماشته ایم .
به عبارتِ دیگر، ما، شخصیّت و هویّتِ خود را متمرکز در وابستگی به گذشته و گذشتگان و عوامّ النّاس نموده یم و دائماً سعی میکنیم خود را به شکلِ آنها در آوریم. و این همان کُهنه پرستی است که در زبان منکر آن هستیم و در عمل با تمامِ وجود وابسته به آنیم .
تقیّد به رنگ و شکلِ لباس و نحوۀ آرایشِ مویِ سر و صورت و امثالِ این ظواهر از همین جا نشئت میگیرد. تقیّد و افتخار به عادات و عُرفیّات و ادبیّاتِ گذشتگان و تقیّد به همان ادبیّات برای بیانِ مسائلِ دینی، نیز برای تظاهر به همین وابستگی است .
البتّه از مدّتی پیش از انقلابِ اسلامی و بعد از آن فتواهای جدیدی در جهتِ خُروج از بُن بستِ سنّتپ رستی از جانبِ تعدادی از عُلما مطرح شد که تأثیرِ قابلِ ملاحظه ای داشت. از جمله نظراتِ شهید مطهّری در مسئلۀ حجاب که در کتابِ حجابِ او بیان شده، و نظرِ مرحومِ امام خمینی در بارۀ عدمِ حُرمتِ شطرنج و امثالِ آن، و فتاوایِ مرحومِ آیت الله منتظری در جهتِ حلِّ بعضی مشکلاتِ دولت در اوایلِ انقلاب، و بعضی فتاوای آیت الله صانعی که موردِ استنادِ شورای نگهبان قرار گرفته، و فتاوایی از آیت الله خامنه ای از جمله تحریمِ اهانت به عایشه .
این نظرات و امثالِ آنها قدم های مثبت هر چند اندکی است در جهتِ اصلاح فقه. ضمناً متذکّر میشود که گهگاهی و در شرایطِ خاصّی حرکاتِ بسیار ملایمی در جهتِ نو اندیشی و همگامی با تحوّلاتِ اجتماعی و فرهنگی و ادبی در بینِ سنّتیّان متوسّط و تا حدّی معتدل هم صورت میگیرد که تا حدّی از شدّتِ وابستگی به گذشته میکاهد ولی این مقدار نواندیشی تأثیرِ چندانی در روشنگری و تجدیدِ نظر در بعضی مسائل که بر حسبِ تغییرِ شرایط اجتماعی باید تغییر یابد یا اصلاح شود، ندارد .
تبدیلِ رسالۀ فتوایی ذخیرة العباد با آن ادبیّاتِ مخصوص که تا اواسطِ دورۀ مرجعیّتِ مرحوم آیت الله بروجردی متداول بود، به رسالۀ توضیح المسائل، که توسّطِ مرحومِ کرباسی معروف به علّامه مؤسّسِ مدارسِ عَلوی و نیکانِ تهران که شخصِ متهوّری بود، در اوجِ مرجعیّتِ مرحومِ آیت الله بروجردی که مرجعیّتِ عظیم و تقریباً بدونِ رقیبی داشت، یکی از نمونه های این حَرَکَتِ ضعیف و این تحوّلِ اندک است و بعد از آن هم این نواندیشی در همین جا متوقّف و راکد شده و لذا همین رسالۀ توضیح المسائل برای همۀ مراجع الگو و کلیشه شده و تا کنون کسی پیدا نشده که به خود جُرئت دهد و در صددِ ویرایش و اصلاح یا تغییرِ بعضی مطالب یا حذف و اضافه نمودنِ بعضی مطالبِ آن بر آمده باشد.مگر تغییرِ بعضی فتاوای بسیار فرعی که جای خود دارد .
البتّه معلوم است که روحانیّتِ اصلاحطلب و روشنفکر تابِ مبارزه و مقاومت در برابرِ روحانیّتِ سنّتی را ندارد هر چند که تعدادِ پیروانشان بیشتر از تعدادِ پیروانِ سنّتگرایان باشد. چون سپاه و امکاناتِ سنّتیّان از لحاظِ کیفیّت با سپاهِ اصلاحگران تفاوتِ بسیار دارد. سپاهِ سنّتیّان عُمدتاً کم سواد یا بیسواد و پایین شهری و متعصّبند ولی سپاهِ اصلاحگران عُمدتاً باسواد و تحصیلکرده و بالاشهری اند .
پیروانِ سُنّتیّان به روحانیّتِ موردِ پسندِ خود بیشتر احترام میکنند و در برابرِ آنها متواضعترند و توقّعِ علمی چندانی هم از آنها، ندارند و سؤالاتِ سختی هم ازآنها نمیپرسند. این دسته از روحانیّون اگر بدونِ مطالعه هم در بینِ طرفدارانِ خود به منبر بروند و بدونِ دقّت به طرحِ مطالبی در بینِ دوستانِ خود بپردازند هیچ مُشکلی پیش نمیآید. مضافاً بر این، پیروانِ طرفدارنِ روحانیّونِ سنّتگرا از لحاظِ اقتصادی و خدماتی هم به روحانیّتِ موردِ نظرِ خود میرسند و به آنها خدمت میکنند و از خدمت به آنها لذّت میبَرند و مایۀ افتخارِ خود میدانند و با میل و رغبتِ بیشتر، خُمس و زَکاتِ خود را به آنها میپردازند و در فرصتهای مناسب به دیدن و زیارتِ آنها میروند.گاهی هم آنها را به منزلِ خود دعوت میکنند و اهلِ منزل با اشتیاق و شورِ خاصّی به تهیّۀ مقدّماتِ پذیرایی از آنان میپردازند .
اکثرِ اهلِ محلّ و اهلِ منزل از اینکه آقا به محلّّه یا منزلِ آنها قدم گذاشته اظهارِ شادمانی و خوشحالی میکنند و به استقبالِ آنها میروند. پیران و جوانان و زنان و مردان به آنها افتخار میکنند و آنها را مایۀ خوشبختی و سعادتِ دنیا و آخِرتِ خود میدانند و در وقتِ فوتِ آنها به عزاداری میپردازند و احیاناً در تشییعِ جنازۀ آنها سینه میزنند و بعد از فوتِ آنها به زیارتِ مَرقد یا حَرَمِ آنها میروند و بازماندگانِ آنها راهم فراموش نمیکنند .
به همین دلیل است که به طورِ مستمرّ بر تعدادِ این دسته از روحانیّون افزوده میشود و روز و روزگارشان شیرینتر و مطبوعتر میشود. ولی طرفِ مقابل،یعنی روحانیّتِ اصلاحگر و روشنفکر از همۀ این امتیازات و نعمتها محروماند و حتّی بسیاری از آنها در حالِ انزوا و تنهایی به سر میبَرند .
لطیف اینکه بعضی از سُنّتیّانِ سادهلوح این وضعیّتِ آنها را دلیلی بر نحوستِ روشنفکری و بُطلانِ موضع و ضعفِ عقیدۀ اصلاحگران به حساب آورده و آنها را نفرینشدۀ امامان ( علیهم السّلام ) میپندارند. البتّه طرفدارانِ روحانیّتِ اصلاحگر هم گاهی به یادِ روحانیّتِ موردِ قبولِ خود میافتند و شاید در بعضی اوقات البتّه با مقداری منّت،حالی هم از آنها بپرسند ولی اینها کجا و آنها کجا؟ نحوۀ برخورد و رفتارِ این دو دسته با روحانیّتِ موردِ نظر خود به هیچ وجه قابلِ مقایسه نیست .
به همین دلیل است که روحانیّتِ اصلاحگر و روشنفکر معمولاً در بینِ حقوقبگیران از دولت بر خاستهاند و کمتر کسی از آنها در بینِ کسانی برخاستهاند که از طریقِ مردم ارتزاق نموده باشند. شهید مطهّری، شهید بهشتی، شهید باهنروتعدادِ دیگری از روحانیّتِ اصلاحگر و روشنفکر از حقوقبگیرانِ دولتِ پهلوی بودند و در پَرتُوِ انقلاب در این اواخر موردِ توجّه عموم قرار گرفتند. به طوری که از شرحِ حال و زندگینامۀ خانوادگی مرحومِ امام خمینی استفاده میشود هزینۀ زندگی ایشان نیز از املاکِ موروثی خانواده تأمین میشده نه از راهِ خُمس و زَکات و پولِ منبر و امثالِ اینها که باعثِ وابستگی به عوامّ میشود و شخص را عوامّزده و عوامّمدار بار میآورد که به رفتار و اخلاقِ عوامانه عادت کرده و به آن تظاهر میکند و خطّ و مشیاش این است که مطابقِ فهم و سلیقۀ عوامّ اظهارِ نظر نماید .