در سالهای پیش از پبروزی انقلاب اسلامی ایران مرحوم امام خمینی تأکید بر این داشت که روحانیت بعد از پیروزی انقلاب هم در موقعیت و جایگاه همیشگی خود بماند و ناظر بر مدیریت و سیاستهای کلی کشور باشد و نقش هدایتگری و حفظ تعادل و حکمیت خود را حفظ نماید و در موارد اختلاف بین مدیران و احزاب به ارشاد و رفعاختلاف بین آنها بپردازد. و پیش بینی میکرد که اگر روحانیت مستقیما وارد کارزار سیاست و مدیریت کشور شود موقعیت نظارتی خود را از دست میدهد و به جای اینکه قاضی و حکم مورد قبول باشد خود طرف دعوا قرار میگیرد.
بر اساس همین نظریه با پیشنهاد بعضی روحانیون برای تأسیس حزب مخالفت کرد ولی کسانی که در صدد تأسیس حزب بودند بعد از پیروزی انقلاب با توجیهات و تمهیداتی به تأسیس حزب پرداختند. حزب جمهوری اسلامی به رهبری شهید بهشتی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به رهبری شهید مطهری و همین طور جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران و مجمع روحانیون مبازر تهران.
ولی همان طور که مرحوم امام پیشبینی کرده بود این احزاب و جمعیتها زمینه اختلافات بسیار عمیق و گستردهای را به وجود آورد.
در جلد دوم کتاب خاطرات حضرت حجت الاسلام جناب آقای محتشمی صفحه ۳۴۵ در باره نظر مرحوم امام در باره تاسیس حزب توسط روحانیت چنین آمده:
{ ۲۱. موضوع تأسیس و تشکیل یک حزب سیاسی و اسلامی از سال های ۵۵-۵۶ به علت فشارهای روحی که در نتیجه حرکت های احزاب، سازمانهای سیاسی و به خصوص مجاهدین خلق ( منافقین ) به جامعه وارد میشد همچون یک رؤیا و آرمان، دغدغه خاطر شخصیتهای روحانی و مبارزی همچون آیات و حجج اسلام بهشتی، موسوی اردبیلی، با هنر، هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینیها و …بود. لذا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی حد اقل سه بار اشخاص سرشناس به نمایندگی از طرف صاحبان اندیشه فوق و طراحان تأسیس یک حزب سیاسی، به خارج کشور اعزام شدند و برای کسب نظر موافق امام خدمت ایشان میرسیدند. در هر سه بار ایشان با تشکیل حزب توسط روحانیت مخالفت کردند.
بار اول حجت الاسلام و المسلمین آقای سید حسن طاهری خرم آبادی در سال ۵۵ یا ۵۶ به نجف آمد و موضوع را مطرح کرد. حضرت امام معتقد بودندعلما و شخصیتهای روحانی باید فراجناحی عمل کنند و خود در قالب یک جناح وارد صحنه نشوند. امام با اندیشه تأسیس حزب توسط آقایان مخالفت کردند و ایشان دست خالی به ایران برگشت.
بار دوم حجت الاسلام و المسلمین آقای سید محمد موسوی خوئینیها در هفتههای اول ورود امام به فرانسه، از طرف همان جمع و با پیشنهاد دکتر بهشتی به نوفل لوشاتو آمد و خدمت امام رسید و طرح تأسیس حزب را مطرح کرد. باز هم امام مخالفت کردند و در مقابل این استدلال که خود ایشان در نجف اشرف موضوع کار تشکیلاتی برای همه، از جمله آقایان روحانی را مطرح کردند تا از این راه بتوان به اهداف نهضت اسلامی و انقلابی رسید و کار تشکیلاتی بدون تأسیس یک سازمان و حزب میسر نیست، فرمودند: منظور من از کار تشکیلاتی این است که آقایان با هم متحد و همصدا باشند و وقتی بنا است مطلبی و حرکت و اقدامی صورت پذیرد با سرعت در سراسر کشور از سوی همه عمل بشود.
ایشان در نفی تأسیس حزب توسط روحانیت اظهار کردند: احزاب هر کدام برای خود کار میکنند و با دیگران در رقابت هستند که در نتیجه با هم اختلاف و درگیری پیدا میکنند. در گذشته هر گاه سیاسیون و احزاب با هم اختلاف داشتند علما را به عنوان حکم و داور میپذیرفتند. حال اگر خود آقایان حزب تشکیل بدهند خودشان به صورت رقیب و طرف دعوا خواهند شد. لذا به مصلحت نیست که از حالت بیطرفی خارج و به یک رقیب بدل شوند.
بار سوم شهید دکتر بهشتی عازم سفر به فرانسه شد و در نوفل لوشاتو به دیدار امام شتافت و ضمن طرح مسائل ایران بر ضرورت تأسیس حزب نیز تأکید و اصرار ورزید. حضرت امام با استدلال متین خود برای بار سوم، تشکیل حزب توسط روحانیت را مضر به حال کشور و ملت و خود روحانیت دانستند و با آن مخالفت کردند.}
نقش حزب جمهوری اسلامی در اختلافات بعد از انفلاب:
در سالهای ۱۳۶۱ و ۶۲ که این جانب عضو و مسؤل دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه بودم و حزب جمهوری اسلامی فعال بود، مشکل ترین اشتغال ما رفع اختلاف بین ائمه جمعه و دفاتر حزب جمهوری اسلامی در استانها و شهرستانها بود. و پس از تلاشها و بررسیهای متعدد به این نتیجه رسیدیم که این اختلافها از روی برنامه و سازمان یافته است که از خود حزب نشأت میگیرد و تلاشهای ما به برای رفع این اختلافات به جائی نخواهد رسید.
به نظر این جانب بعد از انحلال حزب جمهوری اسلامی همان برنامهها برای ایجاد اختلاف و بهره برداریهای خاص ادامه یافته و در چند سال اخیر به اوج خود رسیده که در واقع یک حزب بسیار فعال از درون ارگانها و سازمانهای دولتی با امکانات و بودجه دولتی در جهت به انحصار گرفتن همه اهرمهای سیاسی و اقتصادی و نظامی با سرعت تمام به پیش میتازد و هیچ گونه پروا و دغدغهای به خود راه نمیدهد. انا لله و انا الیه راجعون.