رهبران انقلاب و در رأس همه، مرحوم امام خمینی اهداف بزرگ و مقدس و إیدهآلی در نظر داشتند و به آرزوی رسیدن به آنها، آن همه هزینه و آن همه شهادت را به آسانی تحمل کردند. و تعداد بسیاری از مردم هم به امید تحقق آن اهداف، از بیوه و یتیم شدن زن و بچه خود نهراسیدند و با شادی به استقبال شهادت رفتند. و خانواده های آنها نیز فقدان عزیزان خود در راه انقلاب را افتخار به حساب آوردند.
ولی افسوس و بسیار افسوس که برای تحقق آن اهداف مقدس برنامهها و راهکارهای مناسبی به دقت تنظیم نشد. چون اهداف الهی فقط از راه الهی قابل تحقق است نه از راه های دیگر. ولی وقتی تقید و التزام به راه انبیا و اولیا را دشوار و غیر عملی یافتند، آگاهانه یا ناآگاهانه و شاید هم نخواسته تدریجا به راه دیگری سردرآوردند. به خاطر اینکه در دوران امر بین احتیاط و توقف و حفظ التزام به راه انبیا، یا اصرار بر پیگیری اهداف به هر طریق ممکن، شق دوم را برگزیدند و پا را از راه انبیا و اولیا که مدعی آن بودند و به مردم وعده داده بودند، بیرون گذاشتند. و در نتیجه، برای رسیدن به اهداف مقدس به ابزارهای ناپاک و راههای غیر موجه، روی آوردند. و چون بنا براین گذاشته شده بود که به هر حال و به هر وسیله ممکن، شکل ظاهر نظام باید حفظ شود، در مسیر دیگری افتادند که بر خلاف راه ادعائی خودشان بود!
انحراف از اینجا سرچشمه گرفت که فراموش کردند که اهداف مقدس با ابزارهای آلوده تحقق یافتنی نیست. و به کارگیری ابزارها و روش های ضد ارزشی و ضد اخلاقی، برای حفظ نظام دینی، به منزله مخالفت با مبانی اساسی دین است و جامعه دینی را از درون فاسد و بیمار و تبدیل به جامعهای ضد دین میکند. و بارفتارهای غیر اخلاقی اخلاق إحیا نمی شود و از طریق خشونت، انسانیت و رحم و عطوفت تقویت نمی شود.اگر اداره کشور توام با صداقت و راستی نباشد و سیاست بازی و حیله گری و دروغ گوئی در آن تبدیل به یک عادت شود، زمینه برای فسادی واگیر در جامعه فراهم می شود. و پس از چند سال در همه ارکان و اجزاء آن نفوذ می کند و استخوان و همه ذرات وجودی آن را تباه می کند. در این صورت نه تنها دین و اخلاق مردم ضایع شده بلکه دنیای آنها را نیز بر باد می دهد و آنها را دچار بیماری های روانی و روحی می کند.
چنین مدیریتی نه مقبول خدا است و نه مقبول خلق خدا. در تاریخ هم نام نیکی از آن به یاد نخواهد ماند.